۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲

ایرانی آزاد شده از زندان آلمان

به اندازه بقالی سر کوچه‌مان از من حمایت نکردند

به اندازه بقالی سر کوچه‌مان از من حمایت نکردند

سفارت حتی اعلام کرده بود من افغانی هستم. بعد از آن‌که من برگه‌های هویتی و پاسپورت خودم را برای آن‌ها فرستادم و اعتصاب غذا کردم، تازه آن زمان بود که به ملاقات من آمدند.

مشرق نوشت: زندانیان ایرانی در زندان های خارج از کشور حال و روز خوبی ندارند و البته این مساله شامل بسیاری از آنهایی که از این زندان ها آزاد شده اند و به کشور برگشته اند هم میشود. قرار بود کمیته ای تشکیل شود تا از حقوق زندانیان ایرانی در خارج از کشور دفاع کند ولی خبر از این کمیته نیست که نیست و زندانیان آزاد شده با خسارات سنگین وارده از تحمل زندان و مصادره اموالشان به زندگی خود ادامه می دهند.
 مشرق در این خصوص با یوسف پیرزاده ایرانی آزاد شده از زندان آلمان مصاحبه کرده است که متن این گفتگو به شرح زیر است.

 

 پرونده زندانیان تحریم

«یوسف پیرزاده» به درخواست دولت آمریکا در آلمان دستگیر شد

سؤال:: شما یکی از افرادی هستید که به خاطر دور زدن تحریم‌ها، ضرر و زیان دیدید و زندان رفتید. لطفاً توضیح بدهید که چه اتفاقی برایتان افتاد.

من تحریم‌ها را دور نزدم. این اتهامی بود که دولت آلمان به من زد. اتفاقاً یکی از نکاتی که من را در مقایسه با بقیه پرونده‌هایی که به جرم دور زدن تحریم‌ها برای ایرانی‌ها در خارج از کشور باز شد، این بود که من به‌رغم اتهاماتی که به من وارد شده، هیچ کاری نکرده‌ام که در راستای دور زدن تحریم‌ها باشد. متأسفانه این مشکل را خیلی از ماها داریم که ماجرا را از نگاه کشورهای بیگانه می‌بینیم.

دولت‌های خارجی با دیدگاه "نیت‌خوانی" به پرونده نگاه می‌کنند. مثلاً می‌گویند آقای پیرزاده به جایی تلفن زده است، بنابراین حتی اگر از آن‌جا جنسی نخریده و نفروخته و حتی تقاضایی هم نکرده، باز هم باید به دور زدن تحریم‌ها متهم شود. دلیلش هم نیازهای دولت آمریکا در آن دوران خاص است که می‌خواسته به افکار عمومی کشورش نشان دهد ما داریم با اقدامات ایران مبارزه می‌کنیم. در واقع من قربانی اقدامات تبلیغاتی آمریکایی‌ها شدم.

نکته دیگر این‌که وقتی من دستگیر شدم، دو آلمانی به عنوان جاسوس در ایران دستگیر شده بودند و محور ماجرای دستگیری من، افکار عمومی داخل آلمان بود. می‌خواستند بگویند که ما هم داریم کاری انجام می‌دهیم. نتیجه این کار چه شد؟ من مدتی بازداشت بودم و زندان رفتم و نهایتاً دو نفر آلمانی در ایران آزاد شدند و من هم در آلمان. حالا نکته این است که آن دو نفر تبعه آلمانی، آزاد شدند و به کشورشان برگشتند، آن‌جا امکاناتی به آن‌ها دادند و اسطوره‌های کشور خودشان تبدیل شدند، اما من وقتی به ایران برگشتم، خوار و خفیف شدم. تفاوت در همین‌جاست. اتهامات به من بر اساس پایه‌های غلط ساخته شد، اما به دلیل عدم حضور دولت و عدم دفاع صحیح از من، بنده دچار مشکلات زیادی شدم و آسیب‌های مختلف دیدم. اعتباری را که بر اساس آن تجارت می‌کردم، از دست دادم.

سؤال:: گفته می‌شود که تعلل سفیر ما در آلمان یکی از دلایل مهمی بود که باعث گرفتاری شما شد.

قطعاً همین‌طور بود. من فردای روزی که دستگیر شدم، درخواست رسمی کردم تا دولت آلمان به دولت ایران و سفارت‌خانه ما اعلام کند که من دستگیر شده‌ام. اما کسی به من سر نزد. بارها و بارها نامه‌نگاری کردم تا جایی که سفارت حتی اعلام کرده بود من افغانی هستم. بعد از آن‌که من برگه‌های هویتی و پاسپورت خودم را برای آن‌ها فرستادم و اعتصاب غذا کردم، تازه آن زمان بود که به ملاقات من آمدند. آن هم پس از آن‌که دادستان آلمان با پرخاش زنگ زده بود که یک نفر این‌جا دارد می‌میرد، اما شما بی‌تفاوت هستید.

من ۴ اسفند ۸۴ دستگیر شدم و تازه ۱۳ اردیبهشت ۸۵ بود که به ملاقات من آمدند یعنی بیش از دو ماه بعد. این‌ها در حالی بود که وقتی من دستگیر شدم، رسانه‌های جمعی آلمان دائماً تصاویری پخش می‌کردند و می‌گفتند یک جاسوس ایرانی را دستگیر کرده‌ایم. اتهامات من آن‌قدر وسیع بود که همه جا خبرم را پخش کرده بودند. چه‌طور می‌شود که مسئولین سفارت ما متوجه این اخبار نمی‌شوند؟ وقتی یک کشور نماینده‌ای در کشوری می‌گذارد، آن نماینده باید گوش‌هایش به اسم کشورش حساس باشد.

سؤال:: قطعاً این اخبار را شنیده‌اند. اما به نظر شما چرا اقدامی نکرده‌اند؟

من نمی‌توانم بگویم چرا. قطعاً این را سیاست‌های کلان کشور تعیین می‌کند. از جمله این‌که کارمندهای سفارت ما، مرعوب آن کشور هستند، چون خانواده‌هایشان آن‌جا هستند و وحشت دارند که برای آن‌ها اتفاقی بیفتد.

پرونده زندانیان تحریم
سفارت ایران در برلین

 

سؤال:: چه مقدار از این مسئله به نظر شما به دولت و وزارت خارجه آن زمان برمی‌گردد؟ آیا قوانین ناقص است؟

نه. ما خلأ قانونی در این زمینه نداریم. به این دولت و آن دولت هم ارتباطی ندارد. مشکل در ساختار است. تا وقتی ما می‌ترسیم که وارد پرونده اتهام به یک تبعه بشویم و فکر می‌کنیم دفاع از آن‌ها باعث بیش‌تر شدن مشکلات می‌شود، تبعه‌های ما در دنیا تنها می‌مانند. این تصور وجود دارد که اگر دولت برای دفاع از تبعه‌اش اقدامی کرد، آن تبعه بیش‌تر دچار مشکل می‌شود، چون دولت آن کشور می‌گوید فلان تبعه حتماً از عوامل دولت ایران است که دارند برای آزادی‌اش تلاش می‌کنند. این تصور کاملاً غلط است.

بالأخره دو شکل بیش‌تر ندارد. یا ما برای دولت کار کرده‌ایم و خدمات ارائه داده‌ایم، که در این صورت وظیفه دولت است از ما دفاع کند. یا این‌که کاری انجام نداده‌ایم، که در این صورت هم تبعه محسوب می‌شویم و به واسطه پاسپورتی که دریافت کرده‌ایم، باید مشمول حمایت دولت شویم. وقتی از اقتدار پاسپورت ایرانی صحبت می‌کنیم، این اقتدار نشانه می‌خواهد. نشانه‌های اقتدار چیست؟ تبعه آن کشور در هیچ کجای دنیا مورد ظلم قرار نگیرد. کسی نتواند به او بگوید بالای چشمت ابروست. الآن دولت ایران هر قدر هم که مقتدر باشد، آیا می‌تواند جیسون رضائیان را اعدام کند؟ با آن‌که این تبعه، ایرانی-آمریکایی هم هست. دلیلش اقتدار دولت آمریکاست.

وقتی دولتی می‌آید و پشت سر تبعه‌اش می‌ایستد، نمی‌خواهد بگوید آن تبعه قوی است، می‌خواهد نشان دهد خود آن دولت قدرتمند است. شاید حتی آن تبعه خیلی هم مهم نباشد. ممکن است در یک حادثه سقوط هواپیما چند صد نفر از تبعه‌های آن کشور کشته شوند و خیلی هم برای آن دولت مهم نباشد. ولی مهم این است که وقتی یک آمریکایی دستگیر می‌شود، تبدیل به مسئله‌ای برای کل جهان می‌شود. با تبلیغات و گفتگو دنیا را به هوش می‌آورند. اما وقتی تبعه‌ای از ما دستگیر می‌شود، همه خاموش می‌شوند. تمام افراد دنبال این هستند که موضوع محرمانه بماند و به گوش کسی نرسد.

سؤال:: دلیل این مسئله چیست؟

دلیلش را من نمی‌دانم. باید آقایان بیایند و توضیح بدهند.

سؤال:: چه کسی؟

وزیر خارجه. رئیس‌جمهور. من از سال ۸۶ که به ایران برگشتم دارم روی این پرونده کار می‌کنم. بالأخره تبعه یک حق و حقوقی دارد. قانون می‌گوید دفاع از جان و مال و ناموس هر ایرانی به عهده دولتش است. ما ۸ سال برای دفاع از مرزهای جغرافیایی خود جنگیدیم و هزاران شهید و جان‌باز هم تقدیم کردیم. آیا مرزهای دیپلماتیک و دفاع از تبعه ایرانی صرفاً در خاک خلاصه می‌شود؟ آیا حتماً باید تجاوز به خاک ما شده باشد که اسلحه بکشیم و به جنگ متجاوز برویم؟ یا بعضی وقت‌ها باید اسلحه را غلاف کنیم و به طرف دادگاه‌های حقوقی رفت؟ چه وحشتی وجود دارد که ما در دادگاه‌های بین‌المللی شرکت نمی‌کنیم؟ این سؤال من است. کدام دادگاه بین‌المللی برگزار شده و نمایندگان ما در آن محکم ایستاده‌اند و پیروز بیرون نیامده‌اند؟

سؤال:: تقریباً تمام افرادی که از زندان‌های خارج از کشور آزاد شده‌اند همین حرف را می‌زنند. می‌گویند ما حاضر هستیم به دادگاه‌های بین‌المللی برویم و حتی هزینه کنیم تا پرونده‌مان بررسی شود، اما در این دادگاه‌ها باید دولت ایران وارد شود. چرا این کار انجام نمی‌شود؟ نه دولت قبلی این کار را کرد، نه این دولت. چه عامل بازدارنده‌ای این‌جا وجود دارد؟

ما مشکل ساختاری داریم. مشکل ایدئولوژی نداریم. در شعارهایمان می‌گوییم باید از حقوق ایرانی‌ها دفاع کرد. می‌گوییم باید از حقوق ملت‌های جهان حمایت کرد، اما در دفاع از حقوق شهروندان خودمان هم بازمانده‌ایم. چرا؟ همان‌طور که گفتم، بخشی از این مسئله برمی‌گردد به مدیریت کلان. بخشی هم برمی‌گردد به افراد خاص. تا زمانی که افرادی به عنوان نمایندگان ما استخدام می‌شوند که ارق وطن‌پرستی و وابستگی‌های داخلی‌شان کم است، توان مبارزه آن‌ها هم کم است.

پرونده زندانیان تحریم
«سید شمس‌الدین خارقانی» سفیر اسبق ایران در آلمان (۸۱ تا ۸۴)

دلیل دوم این است که چنین مسئله‌ای در استراتژی ما تعریف نشده است. فکر می‌کنیم اگر وارد حوزه دفاع از تبعه‌های خودمان بشویم، موضوع اصلی و صیانت ما از حقوق مردم دنیا فراموش می‌شود. یکی از آقایان به من گفت: «شما وقتی می‌خواستی با جمهوری اسلامی همکاری کنی باید فکر این روزها را هم می‌کردی. ریسکش را پذیرفته‌ای.» من به او گفتم: «من کاری نکرده‌ام که ریسکی پذیرفته باشم. درآمدی نصیب من نشده است. وقتی می‌توانید این حرف را بزنید که من بیایم با شما قراردادی ببندم و شما هم روز اول به من توضیح بدهید که قرار است در آن کشور تهدید و دستگیر بشوم.»

شما کجا در پاسپورتتان نوشته‌اید که اگر در کشوری دیگر دستگیر شدید، جمهوری اسلامی هیچ دفاعی از شما نمی‌کند؟ کجا نوشته‌اید که این پاسپورت هیچ ارزشی ندارد، فقط یک برگ شناسایی است که می‌گوید شما اسمت چیست و پدرت کیست و کجا به دنیا آمده‌ای؟ کجا نوشته‌اید که اگر دستگیر شدید، ما حتی ایرانی بودن شما را هم انکار می‌کنیم؟ این پاسپورت باید ارزش داشته باشد.

سؤال:: شما برای پیگیری تا کنون به کجاها رفته‌اید؟

من پیش هر کسی که رفته‌ام، گفته‌ام پشیمان هستم که برای خدمت به کشورم به خارج رفتم. جز رهبری، با همه مسئولین از رئیس‌جمهور گرفته تا رئیس مجلس تا دادستان کل کشور تماس داشتم. اما این‌ها جز درگیری و دوندگی و وقت تلف کردن نتیجه‌ای برای من نداشته است. متأسفانه مقامات کشور به اندازه بقالی سر کوچه‌مان با هم اظهار هم‌دردی نکردند. وقتی من می‌روم پیش رئیس‌جمهور انتظار دارم که ایشان منشأ اثر باشد، نه این‌که بگویم متأسفم که این اتفاق افتاده. بقالی سر کوچه ما از وقتی ماجرا را فهمیده، من را که می‌بیند بلند می‌شود و احترام می‌گذارد. می‌گوید: «تو برای این مملکت زحمت کشیده‌ای». ضمن این‌که اگر کاری داشته باشم، کارم را سریع‌تر راه می‌اندازد. من با آقای هاشمی رفسنجانی دیدار کردم. گفت: «این دولت با ما نیست. انشاءالله اگر دولت بعدی ما بودیم و دوستان ما بودند، کمکتان می‌کنیم.» ولی متأسفانه من چند هفته پیش که زنگ زدم، گفتند پرونده شما بایگانی شده است.

مشکل دیگری که تبعه‌های بازگشته به کشور دارند این است: ما هر کدام یک پرونده منحصر به فرد داریم، اما شکل اتهامات علیه ما یکی است. تعدادمان هم فکر می‌کنم کم‌تر از ۵۰ نفر است. چرا دولت تا حالا حاضر نشده است کتباً به یکی از ماها پاسخ بدهد؟ نمونه‌اش خود من. ۸ سال است که دارد دوندگی می‌کنم، اما یک نامه کتبی به من نمی‌دهند که «نمی‌توانیم، نمی‌خواهیم، نمی‌شود.» که خیال ما هم راحت شود.

سیستم بوروکراسی در هر کشوری می‌گوید وقتی من درخواست کتبی از شما می‌کنم، شما هم باید کتبی به من جواب بدهید. بارها به من شفاهاً گفته‌اند که نمی‌توانیم کاری کنیم. می‌گویند اگر نامه بدهیم، شما از آن نامه استفاده می‌کنید. من می‌گویم اگر حرفتان درست است، پس چرا می‌ترسید من از آن استفاده کنم؟ اگر هم حرفتان اشتباه است، خب چرا اصلاحش نمی‌کنید؟ چرا رئیس‌جمهور الآن جواب نامه من را نمی‌دهد؟ یا حرفش غیرقانونی است، یا عملش غیرقانونی است، یا توانمندی ندارد. همه این‌ها اشتباه است. تبعه‌ای که حمایت و خدمات دولتش را نداشته باشد، این یعنی دولت لایق نیست.

سؤال:: غیر از دولت به کجا مراجعه کرده‌اید؟

به دادستانی کل کشور شکایت کردم. به کمیسیون اصل ۹۰ شکایت کردم. به مجمع تشخیص مصلحت شکایت کردم. به دفتر رهبری هم شکایت کردم. فکر نمی‌کنم جای دیگری مانده باشد. نتیجه‌اش صلوات و دعا بوده و صبر جزیل برای من درخواست کرده‌اند.

پرونده زندانیان تحریم
«علی ماجدی» سفیر کنونی ایران در آلمان

 

سؤال:: ظاهراً به جز حدود ۵۰ نفر که آزاد شده‌اند، تقریباً ۲۰ نفر هم هنوز در زندان هستند.

ما ۱۹ زندانی در آمریکا داریم. اوباما می‌گوید جیسون رضائیان باید آزاد شود. آیا «باید» اوباما برای ما هم «باید» است؟ البته رضائیان باید آزاد شود، چون بالأخره ما که نمی‌توانیم تا آخر عمر این‌جا نگهش داریم. اما می‌خواهم ببینم «باید» آقای روحانی هم برای دولت آمریکا «باید» هست؟ ما توافق هسته‌ای کرده‌ایم. چه‌قدر مسئله زندانیان را در این توافق مطرح کردیم؟

آقای ظریف می‌گوید ما رزمنده‌های جنگ هسته‌ای هستیم. واقعاً هم همین‌طور است. مسئله استفاده صلح‌آمیز ما از انرژی هسته‌ای به یک جنگ تبدیل شده بود. احمدی روشن و شهریاری شهدای این جنگ بودند. ما هم اسرای آن هستیم. دولت برای اسرای این جنگ چه اقدامی کرده است؟ آیا می‌خواهد آن‌ها را رها کند؟ از بین ببرد؟ جایزه به آن‌ها بدهد؟

واقعاً با این برخوردی که کرده‌اند انتظار دارند اگر دوباره این اتفاقات بیفتد، مردم پشت سر آن‌ها بایستند؟ من الگویی برای این مردم هستم. من تلاش خودم را کردم و دولت هم بی‌عرضگی خودش را نشان داد. من این همه مقاومت کردم جلوی دولت آلمان. شاید اگر مثل خیلی از دیگران همان روز اول زیر برگه اعترافات را امضا می‌کردم، کارم به این روزها نمی‌کشید، اما مقاومت کردم و دیدم دولتم چه اندازه نسبت به تبعه خودش بی‌مبالات است.

سؤال:: به نظر شما راه‌حل مسئله چیست؟

سه کار بیش‌تر نباید انجام بدهند. اولاً این‌که ببینیم آیا توان مقابله و دفاع را داریم یا نه. محاکم بین‌المللی برای همین مواقع است. ما حتی اگر در این محاکم به نتیجه هم نرسیم، باز هم یک حُسن دارد. دنیا می‌فهمد رفتار بد با تبعه ایرانی، هزینه به دنبال دارد. دوماً این‌که بیاییم در رسانه و تلویزیون از این انسان‌هایی که رفته‌اند به کشورشان خدمت کنند، تقدیر کنیم. برای این‌که مردم بدانند هر کس به این مملکت خدمت کند، ما دولت سپاس‌گزاری هستیم. سوماً از این افراد دل‌جویی و هزینه‌های آن‌ها را جبران کنیم تا دیگران باور کنند که هر کس به جمهوری اسلامی خدمت کند، مزد خود را می‌گیرد و از او تقدیر می‌شود. مورد دوم معنوی است و مورد سوم، مادی.

بنده به عنوان یک تاجر میلیونر شناخته می‌شدم. دلیلی ندارد الآن به خاک سیاه بنشینم. اگر ما در دادگاه‌های بین‌المللی برنده شویم، هم ما قهرمان می‌مانیم و هم قهرمان‌های دیگری برای کشور ایجاد می‌شود. اما رویکرد کنونی نسبت به افرادی مانند ما باعث می‌شود نه تنها قهرمان و اسطوره‌ای نداشته باشیم، بلکه دولت پشتوانه‌های خودش را هم در آینده از دست بدهد.

سؤال:: سال ۸۶ کمیته صیانت تشکیل شد. آیا پیگیری کرده‌اید که کار این کمیته به کجا رسیده است؟

اولین کسی که این مسئله را تعقیب کرد و شاید حتی موجب تشکیل این کمیته شد، خود من بودم. تنها کسی بودم که از همان زمان آزادی پرونده خودم را زمین نگذاشته‌ام و الآن ۸ سال است که دارم پیگیری می‌کنم. با این حال، مگر تشکیل کمیته صیانت چه‌قدر برای دولت خرج داشته است؟ یک ساختمان و چند نفر حقوق‌بگیر. این‌ها کاری برای ما نکرده‌اند.

متأسفانه در دولت آقای روحانی، افراد متکبر زیاد است که نه وقت می‌دهند و نه حتی ما را آدم حساب می‌کنند، بلکه ما را موی دماغ خودشان می‌دانند. بعضی از این‌ها را من دو سال است دارم تلاش می‌کنم وقت ملاقات با آن‌ها بگیرم. بعضی‌هایشان اصلاً جواب ما را نمی‌دهند. حداقل من این همه نامه زده‌ام، یک نامه بزنند که ما نمی‌توانیم. اما نامه کتبی بدهند که اگر ما آن را جایی بردیم، سند باشد. نتوانند تکذیب کنند که نامه مربوط به ما نبوده است.

پرونده زندانیان تحریم
مدیر دفتر خانم «امین‌زاده» گفت: «ما وقت نداریم با شما صحبت کنیم»

سؤال:: مگر مکانیسم نظارتی و بازرسی وجود ندارد؟ چه‌طور ممکن است یک مجموعه‌ای ایجاد شود، اما خروجی نداشته باشد؟

خروجی این مجموعه یک کاغذ و گزارشی است که هر دفعه همان را کپی می‌کنند و این‌طرف و آن‌طرف می‌فرستند.

سؤال:: بالأخره این مجموعه قرار شده از ایرانی‌ها دفاع کند.

بله. از این «قرار شده»ها و «باید»ها و «انشاءلله»ها زیاد داریم. قانون می‌گوید باید از تبعه ایرانی دفاع کرد. این‌ها کجا از تبعه ایرانی دفاع کرده‌اند؟ کدام‌یک از این «باید»ها نتیجه داده است؟ ما وقتی از بدیهیات حرف می‌زنیم، می‌بینیم که زمین مانده‌اند. شما از مجموعه‌ای که تشکیل شده و پایه و اساس قانونی هم ندارد، چه انتظاری دارید؟ معاونت حقوقی دفتر ریاست‌جمهوری به من می‌گویند شورای صیانت تشکیل شده است، اما هنوز آئین‌نامه‌اش نیامده است.

هر جایی که تشکیل می‌شود یک بودجه‌ای می‌خواهد. وقتی این بودجه را نداشته باشد مانند این است که شما وکیلی بگیرید، اما به او پول ندهید. وکیلی که پول نگرفته باشد برای شما شمشیر نمی‌زند. از شما دفاع نمی‌کند. این‌ها هم هر هفته جلسه می‌گیرند و نامه‌ای می‌نویسند، انتهایش هم می‌نویسند: «تا اطلاع ثانوی به علت نبودن بودجه، فعلاً بایگانی شود.»

من برگه‌ای دارم که نشان می‌دهد یک میلیون یورو تقاضا شده برای استخدام وکیل، ولی پولی نیامده، با آن‌که نام معاون رئیس‌جمهور هم زیر آن است. تا الآن هم اجرایی نشده است. چرا راه دور برویم؟ در تاریخ ۲ بهمن ۹۲، در صحن علنی مجلس، گزارشی قرائت شد که باید منجر به واکنش دولت می‌شد. قرار نیست همه مشکلات مردم را در مجلس اعلام کنند، اما به علت بی‌تفاوتی‌هایی که صورت گرفته بود، آقای «پورمختار» و کمیسیون اصل ۹۰ تصمیم گرفت این مشکل را در صحن علنی مجلس اعلام کند. اما دولت باز هم هیچ اعتنایی نکرد. کدام وزیر تا الآن در این مورد پاسخ‌گو بوده است؟ کدام رسانه این مسئله را تعقیب کرده است؟

اگر در کشور دیگری بود این مسئله واقعاً به همین شکل می‌ماند؟ واقعاً فکر می‌کنید اوباما بی‌کار است که بیاید و پیگیر پرونده یک تبعه آمریکایی شود؟ به خاطر این است که افکار عمومی از او می‌خواهد. می‌گویند شما که این همه از اقتدار آمریکا صحبت می‌کنید، آن یک تبعه‌ای که به ایران رفته و بازداشت شده است، پرونده‌اش چه می‌شود؟ نتیجه‌اش می‌شود این‌که در همه جلساتی که برگزار می‌شود، اولین خواسته‌شان چیست؟ می‌گویند جیسون رضائیان باید آزاد شود.

ما اصلاً می‌گوییم دولت به خاطر فشارها و هجوم‌های بین‌المللی، توان این‌گونه برخورد با دولت‌های دیگر را ندارد. آیا در داخل کشور هم نمی‌توانستند از این افرادی مانند من دل‌جویی کنند؟ یک پدری توانایی دعوا با دیگران را ندارد، کلانتری و دادگاه هم نمی‌رود، اما ادعا می‌کند که من قدرتمند هستم و سرمایه‌دار هستم. حداقل به دیگران این‌گونه می‌گوید. حداقل بیاید فرزند خودش را در خانه حمایت بکند. بگوید تو اگر بیرون از خانه کتک خوردی، من داخل خانه از تو حمایت می‌کنم به تو قدرت می‌دهم.

حداقلش این است که در همه جا بگویند ما نمی‌توانیم از تبعه خودمان حمایت کنیم. کسی که در خانه شیشه‌ای زندگی می‌کند که به طرف دیگران سنگ پرتاب نمی‌کند. اگر ما نمی‌توانیم از تبعه‌های خودمان دفاع کنیم، چرا از دنیا توقع بی‌جا داریم؟ وقتی ما از حقوق مساوی صحبت می‌کنیم، باید در همه جا به حقوق مساوی اعتقاد داشته باشیم. نه این‌که بیاییم در مسئله هسته‌ای بگوییم ما با همه دنیا می‌جنگیم تا حقوق هسته‌ای خودمان را بگیریم، اما در مقابل تبعه خودمان بگوییم به ما ربطی ندارد که در کشورهای دیگر چه بلایی بر سر تو می‌آید. آن هم تبعه‌ای که به خاطر خواسته‌های نظام به کشور دیگری رفته است.

پرونده زندانیان تحریم
دو سال است منتظر یک وقت ملاقات با آقای «محبی» هستم

 

سؤال:: عرف دیپلماتیک این است که در روابط دوجانبه، اگر یک طرف مسئله‌ای را مطرح کرد، مشابه آن، در طرف دیگر هم ایجاد می‌شود. چرا الآن آمریکا از رئیس‌جمهور گرفته تا وزیر خارجه و رسانه‌ها، این همه برای تبعه‌هایی که در ایران به اتهام جاسوسی دست‌گیر شده‌اند، تلاش می‌کند، اما ما برای تبعه‌هایی که اکثریت قریب به اتفاقشان اتهام جاسوسی هم ندارند، کاری نمی‌کنیم؟

من هم دلیل این را نمی‌دانم. آقای روحانی یا آقای ظریف باید جواب این سؤال را بدهند. می‌گویند «گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟» قانون در دنیا برای همه کشورها مساوی است. دست همه باز است تا در دادگاه‌های بین‌المللی اقدام کنند. وقتی ما خودمان هیچ کاری نمی‌کنیم، چه‌طور انتظار داریم نتیجه بگیریم؟ رئیس‌جمهور بیاید و بگوید در کدام دادگاه بین‌المللی برای دفاع از تبعه ما شکایت کرده، اما نتیجه‌ای نگرفته است.

سؤال:: به جز شکایت، حتی حرفش هم زده نمی‌شود. مثلاً کنگره آمریکا می‌گوید می‌خواهیم بحث آزادی زندانیان آمریکایی در ایران را در توافق هسته‌ای بگنجانیم. چرا این‌طرف، مجلس چنین حرفی نمی‌زند؟

من در جایگاهی نیستم که به این چراها پاسخ بدهم. این‌ها برمی‌گردد به سیاست کلان. من بارها و بارها در راستای پرونده خودم به جاهای مختلف زنگ زدم. از جمله به دفتر خانم امین‌زاده («الهام امین‌زاده»، معاون حقوقی ریاست‌جمهوری). آخرین باری که زنگ زدم، از خانمی که مدیر دفتر ایشان بود، پرسیدم: «نتیجه پرونده ما چه شد؟» گفت: «مگر ما شما را به مرکز حقوقی معرفی نکردیم؟» گفتم: «به آن‌جا مراجعه کردیم، کسی پیگیری نمی‌کند.» گفت: «عذرخواهی می‌کنم. ما وقت نداریم با شما صحبت کنیم.» و گوشی را قطع کرد. هر چه هم بعداً زنگ زدم، جوابم را ندادند. یعنی نه تنها خودشان پیگیری نمی‌کنند، ما هم که پیگیری می‌کنیم، جوابمان را نمی‌دهند. من الآن دو سال است تلاش می‌کنم یک وقت بگیرم آقای «محبی» («محسن محبی» رئیس مرکز امور حقوقی بین‌المللی ریاست‌جمهوری) را ببینم.

من یک روز با آقای احمدی‌نژاد ملاقات کردم. او وقتی جریان پرونده من را شنید، گفت که شما اسطوره هستید و ما باید از شما حمایت کنیم. بعد از اقدامات مختلفی که انجام شد، گفتند شما را معرفی می‌کنیم به بنیاد شهید، به عنوان آزاده و اسیر جنگی با شما برخورد شود و خدمات دریافت کنید. ما خوشحال شدیم که حداقل یک نفر دارد درد ما را می‌شنود. وقتی مراجعه کردیم، به آقای «زریبافان» و خیلی پیگیری کردیم، ایشان گفت: «یک چیزی به شما بگویم، ناراحت نمی‌شوید؟ حالا آقای احمدی‌نژاد جوگیر شد و یک حرفی زد، شما چرا این‌قدر پیگیری می‌کنید؟»گفتم: «خب حالا نتیجه چه می‌شود؟» گفت: «این اصلاً کار ما نیست. رئیس‌جمهور که نمی‌تواند بگوید چه کسی آزاده است. شما باید بروید وزارت اطلاعات و آن‌جا هم اولویت آن‌ها شما نیستید. ما استعلام کرده‌ایم. تنها افرادی که در جنگ بوده‌اند فعلاً اولویت دارند.»

سؤال:: واقعاً فکر می‌کنید اگر مثلاً سفیر یا دفتر معاونت حقوقی در پیگیری کار شما تعلل می‌کند، به سیاست کلان کشور برمی‌گردد یا به کار شخصی سفیر؟

مگر ما کمبود قانون داریم؟ مگر دلایلی نداریم که در دادگاه‌های بین‌المللی ثابت کند، به تبعه ما ظلم شده است؟ پس کدام سیاست است که به مسئولین ما اجازه نمی‌دهد به دادگاه‌های بین‌المللی بروند و شکایت کنند؟ وقتی من ۸ سال است که دارم پیگیری می‌کنم بودجه‌ای برای ما در نظر گرفته شود، اما نمی‌شود، این تعلل یک نفر نیست. سیاست کلان کشور این است که به خاطر چند نفر آدم معمولی، خودشان را درگیر نکنند. مبنای آن‌ها بر تنش‌زدایی است. می‌گویند اگر بخواهد این پرونده‌ها در بوق و کرنا شود، سیاست‌های دیگر ما تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.

اما مسئله این است که در داخل هم کسی حمایتی نمی‌کند. وقتی رهبری از بصیرت صحبت می‌کنند، یک بخشش همین است. مدیران بی‌بصیرت یعنی افرادی که نقاط ضعف و قوت را تشخیص نمی‌دهند. من همیشه به همه می‌گویم ماها تهدید نیستیم، فرصت هستیم. پرونده من اگر به دادگاه اروپا برود، به خاطر جنایت‌هایی که دولت آلمان کرده و مدارکی که موجود است، می‌تواند چندین میلیارد دلار کسب درآمد کند، به علاوه این‌که فرصتی می‌شود برای این‌که مظلومیت ما را به دنیا نشان دهد.

پرونده زندانیان تحریم
پرونده من اگر به دادگاه اروپا برود، مظلومیت ما را به دنیا نشان می‌دهد

شرایط الآن به طور خاص به نفع ماست. این‌ها می‌خواهند بیایند در ایران سرمایه‌گذاری کنند و وارد بازار شوند. یک سری میز باید تشکیل بشود، مثلاً میز آلمان. این‌ها بگوید آقای سفیر فلان جا یا مدیر بازرگانی فلان شرکت، از دولت بخواهید که درباره پرونده آقای پیرزاده و غیره که در آلمان باز شده است، مدارک خود را ارائه دهد و اعتراض کند. نمی‌شود بعد از توافق هسته‌ای، ما همه تأسیسات خودمان را ببندیم و فعالیت‌هایمان را متوقف کنیم، اما در مورد افرادی که به خاطر همین پرونده هسته‌ای در همین کشورها اسیر شده‌اند، هیچ اقدامی انجام ندهیم.

سؤال:: درباره کمپین خودتان هم لطفاً توضیح بدهید.

من سال ۸۶ که به ایران برگشتم، علاقه‌مند شدم که موضوع دیگران را هم بررسی کنم. من در آلمان خیلی تنهایی کشیدم و اذیت شدم. خانواده‌ام هم تحت فشار بودند. اعتبار و موقعیت خودم را از دست دادم. به جز من هم افرادی بودند که در بازداشت به سر می‌بردند و حتی بعضی‌هایشان هنوز هم گرفتار هستند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما، عدم اطلاع‌رسانی و پیگیری بود. بنابراین افرادی که به ایران برگشتند، حساس شدند و کمپینی تشکیل دادند تا با همکاری مردم و اطلاع‌رسانی، بتوانیم حقوق ملی خودمان را احقاق کنیم، یعنی دولت را مجاب کنیم وظیفه ذاتی خودش را انجام بدهد.

خواسته ما هم ضدنظام نیست، اتفاقاً در راستای اهداف نظام است. اگر یک ایرانی در دادگاهی برنده شود و نجات پیدا کند، سربلندی نظام را در پی دارد، اقتدار و قدرت نظام را می‌رساند. نشان می‌دهد ایرانی‌ها مردم وارسته‌ای هستند که به‌رغم فشارهای موجود، مقاومت و ایثار کرده‌اند و پیروز هم شده‌اند. ما در هر دادگاهی که برنده شویم، تبعات آن برمی‌گردد به هزینه بالای کشورهایی که با ما مقابله می‌کنند.

کمپین ما خواسته‌هایش کاملاً مشخص است. وابسته به هیچ گروه یا سازمان یا نهاد خاصی هم نیستیم، بلکه گروهی خودجوش هستیم که متشکل از افرادی است که آسیب‌دیده تحریم‌ها هستند. در فضای مجازی بیش از هزار عضو داریم، اما افراد آسیب‌دیده، خودشان حدود ۱۵ نفر هستند، چون این افراد بعضاً تحت فشار ارگان‌هایی هستند که با آن‌ها ارتباط دارند و اگر با ما همکاری کنند، متضرر خواهند شد، یا دست‌کم تصور می‌کنند این‌گونه است.

ما در جاهای خاصی هم موضع‌گیری می‌کنیم، مثلاً در مورد دختر ایرانی که در اسپانیا مورد تجاوز قرار گرفت. دولت در آن مورد اصلاً اطلاع نداشت، اما ما موضع‌گیری کردیم. یا درباره ضرب و جرح مسافران ایرانی در یکی از پروازهای ترکیه. برای آزادی خانم میرقلی‌خان تلاش کردیم. برای آزادی دیگران هم تلاش کردیم. امیدوار هستیم در پرونده‌های بعدی هم دولت از تشکیلاتی مانند ما استفاده کند. باید این نکته را متوجه شد که نظام‌های بین‌المللی از افکار عمومی می‌ترسند. حتی دولت آمریکا هم تحت فشار افکار عمومی سر تعظیم فرو می‌آورد.

دفاع از تبعه‌های ایرانی باید در قالب یک خواسته ملی مطرح شود. بعضی از ما کارمند دولت نبودیم، برای دولت هم کار نمی‌کردیم، بلکه افرادی معمولی بودیم که به زعم کشورهای دیگر برای جمهوری اسلامی کار می‌کردیم. اکنون باید شفاف‌سازی شود فردی که دست‌گیر شده اگر برای دولت کار می‌کرده که دولت موظف است او را تأمین کند. اگر هم افراد حقیقی بوده‌ایم، دولت باید با کمک گروه‌هایی مانند کمپین ما، در دادگاه‌های بین‌المللی حضور پیدا کند و از حقوق ما دفاع نماید. این هم کار زیادی نیست و از چارچوب قانون هم خارج نیست. وظیفه ذاتی هر دولتی است که از تبعه خود دفاع کند.

کد خبر 3003637

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha